مشق عشق

یه روزی می آیی و می بینی که آخر جاده یه نفر تنها ایستاده و منتظرته

مشق عشق

یه روزی می آیی و می بینی که آخر جاده یه نفر تنها ایستاده و منتظرته

نه به ردپای جامانده از تو می نگرم .

و نه تلاشی برای بیرون آوردن تکه شیشه ی فرورفته در قلب

زخمی ام می کنم .

نه حتی یادگاری که شاید مرهمی باشد از خویش به جا گذارده ام

تنها خیره مانده ام به جاده ای بی انتها تا بی نهایت ...


============================================

الان جوابی بر قلم ندارم خواهم گفت صدای گفته های قلبم را با تو

============================================

آمده ام تا بگویم جاده ی بی انتها که تو می گویی هیچ ندارم سراغ

جایی که دلدار باشد و یار، همیشه بی انتهاست

تو که تلاشی نمی کنی دست کم مرا پای نزن شاید که زور تیشه رسد بر کوه ی یاران


عادت

هرگز نخواستم که تو رو با کسی قسمت بکنم
یا از تو حتی با خودم یه لحظه صحبت بکنم
هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم
بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم

انقدر ظریفی که با یک نگاه هرزه میشکنی 
اما تو خلوت خودم تنها فقط مال منی

هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم
بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم


ترسم اینه که رو تنت جای نگاهم بمونه
یا روی تیشه چشات غبار آهم بمونه

تو پاک و ساده مثل خواب حتی با بوسه میشکنی
شکل همه آرزوهام تجسم خواب منی

حتی با اینکه هیچکس مثل من عاشق تو نیست
پیش تو آینه چشام حقیره لایق تو نیست 
حقیره لایق تو نیست

کاش آمده بودی

باز آمده بودم اما نه دیدم یادگاری از تو

نه حرفی، نه پیامی حتی ندیدم یک کنایه از تو


گفتم ای صنم، طاقتم را برده بی قراری 

نگاهی از تو گفت بیایی یا نیایی من دورم از تو

تو را دوست دارم

تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم.


محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا . . .

فردا تو میایی


از خونه ی ما نا امیدی ها سفر کرده


گویا دعاهای منه خسته اثر کرده


من لحظه ها را می شمارم تا رسد فردا


آن لحظه خوب در آغوشت کشیدن ها